تقویم هزار و چهارصد و چهار


زمان، همیشه از دسترس ما فراتر است. می‌توان برای روزها برنامه‌ریزی کرد، اما لحظات غیرمنتظره‌ای در راه‌اند که مسیرها را تغییر می‌دهند. تصاویری که برای این تقویم ساخته ام روایاتی است که از هر ماه الهام گرفته ام و بیانگر این است که هرچقدر هم چارچوب بسازیم، زندگی راه خودش را می‌رود، گاهی درست از میان خطوطی که هرگز انتظارش را نداشتیم.

فروردین

در دنیایی که زمان دیگر خطی نبود و میان چرخه‌ای بی‌پایان در حرکت، پروانه‌ای در چرخ‌دنده‌های یک ساعت گمشده متولد شد و نگهبان لحظاتی بود که هرگز نباید رخ می‌دادند.

دانلود برای دسکتاپ

cover-1920x1080
02Preview-1920x1080-craft

دانلود برای موبایل

اردیبهشت

میان دو جهان سرگردان و به دو آسمان بی‌پایان بسته  شده.

پیچک‌های اندوه گرد وجودش تنیده‌اند، با شکوفه‌هایی از زمزمه‌های ارواح گمشده.

کسی به یاد نمی‌آورد که از کِی اینجا بوده—تنها می‌دانند که همیشه بوده، در خلأیی معلق، نه سقوط کرده و نه رها شد.

 

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل

خرداد

 “چقدر وقت داریم؟” از همراهش پرسید.

دیگری به ساعت چرخ‌دنده‌ای روی دیوار نگاهی انداخت و گفت: “نه زیاد. هر لحظه ممکن است دوباره از حافظه‌ی دنیا پاک شویم.”

همان لحظه، از دوردست، باد پرچمی پاره را به سمت آن‌ها آورد. کاپیتان لبخند زد: “شاید این بار بتوانیم راهی پیدا کنیم که برای همیشه بمانیم.”

ابرها آرام‌تر شدند. کشتی همچنان در آسمان معلق بود، میان بودن و نبودن.

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل

تیر

در باغ گمشده، گل‌هایی می‌روییدند که می‌توانستند بشنوند و هر زمزمه‌ای در تار و پود گلبرگ‌هایشان ثبت می‌شد.

موش های نگهبان، مراقب بودند که هیچ دروغی به گل‌ها نرسد، زیرا این گل‌ها فقط حقیقت را حفظ می‌کردند.

هر شب، وقتی باد میان برگ‌ها می‌پیچید، نجواهای کهنه از دل گل‌ها بیرون می‌آمدند. گاهی صدای یک شاعر که قرن‌ها پیش ترانه‌ای ناگفته را زمزمه کرده بود، گاهی رازهایی که هیچ‌کس نباید می‌دانست.

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل

مرداد

در دوردست‌ترین نقطه‌ی کتابخانه‌ی کهکشان، ساعتی ساخته شده بود که زمان را نه با حرکت عقربه‌ها،  بلکه بر اساس ادراک اندازه می‌گرفت.

درون ذهن هر کس، جهانی شکل می‌گرفت. بعضی‌ها که تفکرشان به گذشته دوخته شده بود، تاریخ را درک می‌کردند و می‌توانستند جزیی ترین رویدادها را ببینند. بعضی دیگر، نگاهشان رو به آینده بود و طرح‌هایی می‌کشیدند که هنوز به واقعیت نپیوسته بود.

اما تنها یک نفر لحظه حال را می دید، لحظه‌ای که بی‌نهایت کوچک اما بی‌نهایت عظیم بود. آن لحظه، همان نقطه‌ای بود که احتمالات در هم ادغام می‌شدند و راز هستی نمایان می‌شد.

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل

شهریور

دانلود برای دسکتاپ

روی لبه‌ی جهان، جایی که نقشه‌ها به پایان می‌رسند، شهری ساخته شده بود که هرگز روی زمین نبود. در این شهر، کسی سقوط نمی‌کرد—هرکس که می‌لغزید، باد او را می‌گرفت و آرام در آسمان رها می‌کرد.

دانلود برای موبایل

مهر

دانلود برای دسکتاپ

دو برادر در آستانه‌ی جهانی ایستاده‌اند که نیمی از آن در گذشته باقی مانده و نیمی دیگر در رؤیا حل شده است. دیوارها داستان‌هایی را نجوا می‌کنند که فقط در سکوت شنیده می‌شوند، و دریچه‌های کوچک رو به اعماق دریا بسته شده اند. تنها چیزی عبور زمان نیست—بلکه دگرگونی آرام چیزهایی‌ست که زمانی آشنا بودند.

دانلود برای موبایل

آبان

دانلود برای دسکتاپ

یکی نظاره‌گر است، دیگری در انتظار. سکوتی میانشان جریان دارد، نه سنگین، نه سبک—فقط ممتد. جهان اطراف تغییر کرده، اما شاید هنوز چیزی از گذشته در این میان باقی مانده باشد. یا شاید هم تنها چیزی که باقی مانده، عادت به تماشا کردن است.

Aban-Preview

دانلود برای موبایل

Aban-Mob-Preview

آذر

دانلود برای دسکتاپ

.قدم‌ها یکی‌یکی از پله‌ها بالا رفتند. هوا ساکت بود

.در بالاترین پله، میان سایه‌ها، دو چشم درخشیدند—بی‌حرکت

دانلود برای موبایل

دی

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل

بهمن

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل

اسفند

دانلود برای دسکتاپ

دانلود برای موبایل